دلم دوباره ببین که شده پریشانت
عزیز فاطمه ای جان من به قربانت

برای روز ظهورت، برای آمدنت
چقدر مانده که کامل شوند یارانت؟

بگو چگونه بیایم چگونه آقا جان
به جستجوی تو و خیمه و بیابانت

به که قسم بخورم بی تو من کم آوردم
بس است این همه دوری بس است هجرانت

تو را قسم به صبوری قلب منتظران
عزیز فاطمه برگرد سوی کنعانت

عدالت علوی تو خواب این شهر است
فدای آن لبه ی ذوالفقار برانت

اگر چه لایق احسان تو نبودم من
همیشه شامل من بوده است احسانت

از این حجاب پر از ابر آسمان، آخر
ظهور می کند آن روی ماه پنهانت
 

خدا کند که بهار رسیدنش برسد

شب تولد چشمان روشنش برسد

چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز

به این امید که دستم به دامنش برسد

هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ

که آن انارترین روز چیدنش برسد

چه سالها که درین دشت ، خوشه چین ماندم

که دست خالی شوقم به خرمنش برسد

بر این مشام و بر این جان چه میشود یارب!

نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد

خدای من دل چشم انتظار من تا چند

به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟

چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟

خدا کند که از آن دور توسنش برسد

 
ازفکرگناه پاک بودن عشق است
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق است
 
 
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
 
 
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
 
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد

بنشسته سر راهش ، شايد  ز سفر آيد

تا چند بنالم زار  شب تا سحر از هجرش

كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد

هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن

بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد

 از ديده نهان اما اندر دل من جايش

 او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد

با كس نتوانم گفت من راز درون خویش

كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد

مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما

تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد

"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید

 

گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است .............لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است

آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون............................نیش آن خار که از دست تو در پای من است

رخت بر بست ز دل شادی و هنگام وداع....................با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است

سر تسلیم به چرخ آنکه نیاورده فرود..........................با همه جور و ستم همت والای من است

جامه ای را که زدل رنگ نمودم امروز..........................بر جفا کاری تو شاهد فردای من است

آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز..........................پای پر آبله وادیه پیمای من است

این چشمها که محروم از یک نگاه یارند......................بهتر که کور گردند بگذار حون ببارند

آن کو قرار دارد کی داغ یار دارد................................قومی کنار یارند اما ز یار دورند

پروانه سوخت بالش بشنو زبان حالش........................یارب مباد عشاق از شمع کم بیارند

چشم انتظار ماندن از انتظار دور است.........................آنان که جان سپردند مردان انتظارند

آنان که بی تو سوزند سوزند عالمی را........................ای وای اگر بدین سوز آهی‌زدل‌برآرند

(ابوالفضل فتحیان)

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

(سید حسین سجادی )

آقا قسم به جان شما خوب می شوم                 باور کنید آخرش به خدا خوب می شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش                    با یک نگاه لطف شما خوب می شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم                   قدری تحملم بنما خوب می شوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم                کی از دعای اهل بکا خوب می شوم

با یک دعای مادردلسوز و مهربان                        ام الائمه جوان خوب می شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند                          من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم                              ای بهترین امام بیا خوب می شوم

با این همه بدی به ظهورشما قسم                     با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم

(سید حسین سجادی )

 

همیشه منتظرت هستیم آقاجان

 

طلــــوع میـــکند آن آفتــاب پنهانـــــی........................زسمت مشــرق جغــرافیــای عــرفـــانـــی

دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست؟.........................شنیده ام کــه می آید کسـی به مهمانی

کسی که سبز تر است از هزار بار بهار.......................کسی شگفت کسی آنچنان که می دانی

کسی که نقطه آغاز هر چه پرواز است.......................تویـــی کــــه در سفــر عشق خط پـایـانـی

تویـی بهـانه آن ابر هـا کـه مــی گــریند......................بیــــــا کــه صـاف شـود این هـوای بـارانـی

کنـار نام تـو لنگـر گـرفت کشتی عشق.......................بیــا کــه یاد تــو آرامشـی است طـوفـانــی

تـــو از حـوالــی اقلیـــم هـــرکجـــا آبــاد...................بیـــاکــه می رود این شهـــر رو به ویـرانـــی

(قیصر امین پور)